۳۵ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

اس ام اس عاشقانه خاطره سری اول

اس ام اس عاشقانه خاطره

 

تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته
خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم.

اس ام اس خاطره

جور میکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا
تو خاطره ساز و من خاطره باز.

اس ام اس

کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده تا قبل از سیل برگرد
سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را.
  • مدیر
  • سه شنبه ۵ آذر ۹۲

اس ام اس عاشقانه سری سی و یکم

اس ام اس عاشقانه

 

هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل مانم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگر است
لیک عشق بی زبان زان خوشتر است.

اس ام اس

عشق یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم
زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم
آنقَدَر صبر که شاید علفی سبز شود
پای هم پیر شویم و متوفّی بشویم.

اس ام اس Love

آغوشت
آنچنان پای بندم به این کیش که هزار شیطان نمی توانند
لحظه ای ذره ای ایمانم را سست کنند.
  • مدیر
  • دوشنبه ۴ آذر ۹۲

نامه عاشقانه نیما یوشیج به همسرش عالیه

نامه عاشقانه نیما به همسرش

 

به عالیه نجیب و عزیزم!
می‌پرسی با کسالت و بی‌خوابی شب چطور به سر می‌برم؟ مثل شمع: همین‌ که صبح می‌رسد خاموش می‌شوم و با وجود این، استعداد روشن شدن دوباره در من مهیا است.
بالعکس دیشب را خوب خوابیده‌ام. ولی خواب را برای بی‌خوابی دوست می‌دارم. دوباره حاضرم. من هرگز این راحت را به آنچه در ظاهر ناراحتی به نظر می‌آید ترجیح نخواهم داد. در آن راحتی دست تو در دست من است و در این راحتی... آه! شیطان هم به شاعر دست نمی‌دهد،‌ مگر این ‌که در این تاریکی شب ، خیالات هراسناک و زمان‌ های ممتد ناامیدی را به او تلقین کند!
بارها تلقین کرده است. تصدیق می‌کنم سا‌ل‌ های مدید به اغتشاش‌طلبی و شرارت در بسیط زمین پرواز کرده‌ام. مثل عقاب، بالای کوه‌ ها متواری گشته‌ام. مثل دریا، عریان و منقلب بوده‌ام. بدی طینت مخلوق، خون قلبم را روی دستم می‌ریخت. پس با خوب به بدی و با بد به خوبی رفتار کرده‌ام. کم کم صفات حسنه در من تبدیل یافتند: زود باوری، صفا و معصومیت بچه‌گی به بد گمانی، خفه‌گی و گناه‌ های عجیب عوض شدند.

  • مدیر
  • شنبه ۲ آذر ۹۲

داستان عاشقانه عشق پولی

داستان عاشقانه عشق پولی

 

روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.
شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟
مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفته‌ی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار می‌خواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم می‌گوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانی‌اش بی‌نظیر است. دخترم را نصیحت می‌کنم که فریب نخورد و کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمی‌دهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.

  • مدیر
  • شنبه ۲ آذر ۹۲

گورستان تنهایی

گورستان تنهایی

 

سوگوار ...
با داغی همیشه تازه ...
بر مزار دلم ایستاده ام ...
کجا هستی ؟
مگر دستانت را ...
به دستهای بی کسی من گره نزدی ؟
شب است و من از گورستان تنهایی می ترسم ....
عجیب می ترسم ...

  • مدیر
  • جمعه ۱ آذر ۹۲
موضوعات