۵۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشقانه» ثبت شده است

چقدر کم دارمت

چقدر کم دارمت

 

بعضی ها را ...
هرچه قدر بخواهی تموم نمی شوند ...
همش به آغوششان بدهکار می مانی ...
حضورشان گرم است ...
سکوتشان خالی میکند دل آدم را ...

  • مدیر
  • پنجشنبه ۴ مهر ۹۲

هوای دلم ابریست

تنهای تنهام

 

در نبودنش ...
با سایه ام حرف می زنم ...
امروز ...
که هوای دلم ابریست ...
تنهاى تنهایم ...

  • مدیر
  • چهارشنبه ۳ مهر ۹۲

لحظه های سکوتم

لحظه های سکوتم

 

لحظه های سکوتم ...
پر هیاهوترین دقایق زندگیم هستند ...
مملو از آنچه ...
می خواهم بگویم ...
و ...
نمی گویم ...

  • مدیر
  • دوشنبه ۱ مهر ۹۲

تنهایی

تنهایی

 

حالا دیگر ...
نه از حادثه خبری هست ...
و نه از اعجاز آن چشم های آشنا ...
از دلتنگی ها هم که بگذریم ...
" تنهایی " ...
تنها اتفاق این روز های من است ...

  • مدیر
  • يكشنبه ۳۱ شهریور ۹۲

لبخندی که درد می کند

لبخندی که درد می کند

 

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام ...
درد یک اتفاق که شاید با اتفاق تو ...
دردش متفاوت باشد ...
من از دست رفته ام ، شکسته ام ...
می فهمی ؟
به انتهای بودنم رسیده ام ...
اما اشک نمی ریزم ...
پنهان شده ام پشت لبخندی که درد می کند ...

  • مدیر
  • جمعه ۱۵ شهریور ۹۲

کاش نبودنت حس نمیشد

کاش نبودنت حس نمیشد

 

چقدر لحظه های بی تو بودن سخت میگذرد ...
چقدر فاصله و دوری زجرآوره ...
دوست داشتم اینجا بودی ...
کنارم ، نزدیک من ...
هوای دلمی ...
حداقل میدونستم زیر آسمون شهرمی ...
هوای من هوای تو هم هست ...

  • مدیر
  • چهارشنبه ۱۳ شهریور ۹۲

آغوش تو

آغوش تو

 

تو را و تنها تو را می بویم و می بوسم ...
تا بدانی تنها چیزی که ...
بی هیچ هراسی مرا ...
به سوی آغوش تو می کشاند ...
عشق است ...

  • مدیر
  • شنبه ۹ شهریور ۹۲

آن روز که تو رفتی

آن روز که تو رفتی

 

آن روز که تو رفتی همه گفتند :
از دل برود هر آنکه از دیده برفت ...
و آن لحظه به ناباوری و غصه من خندیدند ...
و اکنون آه تو ای سفر کرده ...
اگر باز نخواهی گشت ...
کاش می آمدی و می دیدی ...

  • مدیر
  • جمعه ۸ شهریور ۹۲

خداحافظ برای همیشه

خداحافظ

 

می‌روم شاید کمی حال شما بهتر شود ...
می‌گذارم با خیالت روزگارم سر شود ...
خداحافظ برای همیشه ...

  • مدیر
  • چهارشنبه ۶ شهریور ۹۲

دلمان کوچک است

دلمان کوچک است

 

دلمان کوچک است ولی ...
آنقدر جا دارد که برای هر ...
عزیزی که دوستش داریم ...
نیمکتی بگذاریم، برای همیشه ...

  • مدیر
  • چهارشنبه ۲۳ مرداد ۹۲

من به خود باختم

من به خود باختم

 

اقرار مرا بر پیشانیت حک کن ...
تا در لابه لای این ثانیه های کهنه و مندرس نامی از احساس نبرم ...
من باختم ...
به خود باختم ...
به تصور غلط هبوط فرشته های آدم نما باختم ...
و حالا که گوشه ی اتاقم حماقت هایم را می شمارم ...
آرام آرام در این جمله ی تو زاده می شوم که گفتی :
سنگ باش تا سنگسار نشوی ...

  • مدیر
  • شنبه ۱۹ مرداد ۹۲

تو را از یاد بردن کار من نیست

یاد تو

 

چگونه بفرستم تپش های قلبم را ...
برای تو تا باور کنی ؟
تو را از یاد بردن ،
کار من نیست ...

  • مدیر
  • سه شنبه ۱۵ مرداد ۹۲

حتی در لا به لای دفتر خاطراتت هم نبودم

از دستم دادی

 

مرا زمانی از دست دادی ،
که میان روزمرگی هایت گم شده بودی ...
و تو فرصت آن را نداشتی ،
که دلتنگم باشی ...
عجب از من ...
تمام دلمشغولی ام تو بودی ...

  • مدیر
  • پنجشنبه ۱۰ مرداد ۹۲

وقتی باران می بارد

وقتی باران می بارد

 

وقتی باران می بارد ...
تنم را به قطرات باران می سپارم ...
می گویند باران رساناست، خدا را چه دیدی ؟
شاید دست های من را هم به دست های تو برساند ...

  • مدیر
  • پنجشنبه ۱۰ مرداد ۹۲

آخر عشق فقط آغوش است

آخر عشق فقط آغوش است

 

عشق یک واژه پر پیچ و خم است ...
سر آن یک عین است ...
عین یعنی همان چشم که سر آغاز جنون میگردد ...
پس از آن شین داریم ...
شین را دقت کن که چه اندازه فراز است و فرود ...
و به ما میگوید که نه در اوج ببالی به خودت ...
و نه دلسرد شوی وقت شکست ...
آخر عشق ببین قاف چه حالی دارد ...
نقطه هایش به قدر من و توست ...
آخر عشق فقط آغوش است ...

  • مدیر
  • سه شنبه ۸ مرداد ۹۲
موضوعات