من و تو درهم گره خورده ایم ...
گره ای کور بنام سرنوشت ...
تو آنسوی تفاوت های محض و من نشسته در تردید ...
تو انتخاب میکنی و میروی ...
و من ...
هنوز به ای کاش ها دل بسته ام ...
که ای کاش می ماندی و باهم گره از کارمان میگشودیم ...
من و تو درهم گره خورده ایم ...
گره ای کور بنام سرنوشت ...
تو آنسوی تفاوت های محض و من نشسته در تردید ...
تو انتخاب میکنی و میروی ...
و من ...
هنوز به ای کاش ها دل بسته ام ...
که ای کاش می ماندی و باهم گره از کارمان میگشودیم ...
گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدکها قسمت کنم ...
تا به گوش تو برسانند ...
می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند ...
غم هایت را در گوششان زمزمه کن ...
و به باد بسپار ...
من اکنون صاحب دشتی قاصدکم ...
اما ...
مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند ؟
کجاى دنیا ام ؟
کجاى دنیا ایستاده ام ...
که دیگر نه آفتاب گرمم میکند ...
و نه مهتاب سرد ...
کجاى دنیا نشسته ام ...
که دیگر دیوان شاملو هم آرامم نمیکند ...
نمیدانم کجا هستم ...
اس ام اس دلشکسته
اس ام اس
آنقدر دیر آمدی ...
که رنگ چشمانت ...
و طرح کت سورمه ای تو ...
از یادم رفت ...
آنقدر دیر آمدی ...
که صد پیمانه نشاط وحشی ...
اس ام اس جدید دلشکسته
اس ام اس دلشکسته
مسیج با موضوع باران
پیام کوتاه باران
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد ...
من زرد می شوم ...
و تا کفش های رفتنت جفت می شود ...
غریب می مانم ...
و نیلوفرانه دوستت دارم ...
می خواهم از تو بنویسم برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری ...
خنده هایم برای توست با تو بودن مرا شاد می کند ...
و بی تو بودن مرا گریان ...
تو با من هستی در حالی که در کنارم نیستی ...
تو با منی چون در قلب منی ، قلبم را با دنیا عوض نمی کنم ...
چون تو در آنی و من تنها تو را دوست دارم ...
اس ام اس
اس ام اس Love
اس ام اس احساسی
تو را ...
به جای همه کسانی که نشناخته ام ...
دوست می دارم ...
تو را به خاطر عطر نان گرم ...
برای برفی که آب می شود ...
دوست می دارم ...
تو را برای دوست داشتن ...
دوست می دارم ...
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت ...
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت ...
باران بند آمد ...
ولی نبودن تو همچنان می بارد ...
باران بند آمد ...
ولی دوست داشتن تو بند نمی آید ...
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم ...
در ساحل کنار جاده نشسته ای ...
هوای سرد ...
صدای باد ...
دست می سوزد با سیگار و تو نمیفهمی ...
به خودت می آیی ...
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد. در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
اس ام اس دلشکسته
اس ام اس
اس ام اس جدید دلشکسته