دانلود رمان لرزیدن قلب یک پری | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود رمان لرزیدن قلب یک پری با لینک مستقیم, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود رمان جدید
♦ نام رمان: لرزیدن قلب یک پری (جلد اول)
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: عاشقانه، فانتزی و تخیلی
♦ تعداد صفحات: 401
♦ نوع فایل: pdf
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 2.93 مگابایت
♦ نویسنده: pariafsa
♦ توضیحات:
روایت عاشقانهای در اعماق اقیانوس، آنجا که انوار خورشید بی تابانه از میان امواج می گذرند تا شن های کف اقیانوس را نوازش کنند، مراسمی برای پریان دریایی در حال برگزاریست اما آیا همه چیز همان طور پیش میرود که ده ها سال قبل اتفاق افتاد؟! چه اتفاقی در پس امواج پیش روست؟. رمان لرزیدن قلب یک پری رو از لاولی بوی دانلود و استفاده کنید...
قسمتی از متن رمان:
مقدمه
اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی
به آسمان بیندیش!
زیرا در آسمان کسی هست که به تو می اندیشد.
***
کیمیاگر با آن چشم های نافذ و آن صورت پر از چین و چروک نگاهی به ما انداخت. نگاهی که حس ترس و تنهایی را درون هر کسی بیدار می کرد.
از گوشه چشم، نگاهی به تامیلا انداختم. دست هایش را در هم گره کرده و روی باله اش جمع کرده بود، سردرگریبان و لرزان.
کیمیاگر درون غاری در گوشه ای از شهر پریجان زندگی می کرد. گیاهان دارویی و معجون های شفابخشی همیشه در خانه اش یافت میشد. دور از دید مردم زندگی می کرد؛ امّا همیشه کمک حال مردم شهر پریجان بوده و هست. با اینحال همیشه ترسی بوده و هست و دلیلش هم چیزی به جز حرف های در گوشی پریان شهر نبود. منظورم همان شایعه ارتباط ارواح با کیمیاگر است.
دست هایم را روی دست های تامیلا گذاشتم و فشاری دادم. نگاهش سمت من چرخید. چشمهایم را روی هم گذاشتم.
- نگران نباش.
- نوبت شما رسیده؟
با صدای کیمیاگر به سمتش چرخیدیم. گفتم:
- بله. من و تامیلا و البته سه نفر دیگه از دوستام.
کیمیاگر سری به نشانه فهمیدن تکان داد و به سمت قفسه سنگی پشت تخت زهوار در رفته اش رفت.
بعد از برداشتن چیزی سمت میز مطالعه اش آمد و آنها را رویش گذاشت. از تامیلا فاصله گرفته و به سمت میز کیمیاگر که پر از اشیا گمشده ی مرموزی بود رفتم. پنج گردنبند سفید و ظریف متصل به شیشه کوچک و استوانه ای شکل را که روی میز بود نشان داد و گفت:
- باید پُر بشن.
نگاهم را از دست های لرزانش به چشم هایش سوق داده و با اطمینان سری تکان دادم. سپس گردنبندها را در مشت گرفتم. یکی از آنها را که برق دلنشینی داشت، جدا کرده و به گردن انداختم.
با نگاه کوچک و بدون دقّت، کل غار را از نظر گذراندم. هر گوشه از غار پر از وسایل عجیب و مرموزی بود که تا به حال نظیرش را ندیده بودم. به این میماند که از دنیای دیگری سر از غار کیمیاگر درآورده باشند. به همراه تامیلا از درون غار بیرون به بیرون شنا کردم. به محض خروجمان از غار تامیلا نفس حبس شده اش را رها کرد و گفت:
- وای! مردم از ترس.
با لبخندی سمتش برگشتم و به او که خود را روی تپه ی کوچک مرجانی رها میکرد زل زدم. صدایش بلند شد و گفت:
- این زن خیلی مرموزه. مطمئنم شایعه ها حقیقت دارن.
دست راستم را زیر چانه ام گذاشتم و دست چپم را که گردنبندها را نگه داشته بودم تکیه گاهش قرار دادم و با چهره متفکرم غار کیمیاگر را در ذهنم مجسم کردم.( غاری نیمه تاریک پر از قفسه هایی که شیشه های بزرگ و کوچک درونش بود و اشیا مرموزی که در جایجای غار پراکنده بود.) متفکر سری تکان دادم و گفتم:
- اوم! درسته، خیلی مرموزه. چیزای عجیبی توی غارش داره.
تامیلا هوفی کشید و از جا برخاست. بعد از ده دقیقه شنا کردن، به پریجان رسیدیم. هلیا، لیانا و تیدا در ورودی شهر به انتظار نشسته بودند. همین که نگاهشان به من و تامیلا افتاد، فوراً سمتمان شنا کردند.
گردنبندها را در دستانم تابی دادم که با هیجان خندیدند. در حین شنا کردن تامیلا چشمکی با آن چشمان درشت و گردش زد و گردنبندی از دستم جدا کرد. به گردن انداخت و به شنا کردنش سرعت بخشید. جلوتر از من شنا میکرد و من رقص موهای قهوه ای مواجش را در آب میدیدم.
دانلود رمان لرزیدن قلب یک پری | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل
دریافت
حجم: 2.93 مگابایت