امشبم آغوشت نیست

 

امشبم آغوشت نیست اما ...
خیالت را به آغوش میکشم ...
عطر تنت را میبویم ...
نوازش صورتت را با گونه هایم ...
به هیچ نمیدهم ...
امشب اینگونه است ...
فردا شب و شبهای دگر را چه کنم ؟
دلم می گیرد ...
وقتی ...
می نویسم فقط برای تو ...
ولی ...
همه می خوانند جز تو ...
میترسم ...
میترسم ...
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ...
ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ام ، ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ...
ﺳﺮﺍﻏﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ، ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺑﮕﻮﯾﻢ ...
میخواهد تنهایم بگذارد ...
دلم مرگ میخواهد ...