دانلود رمان تو بار دیگر | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود رمان تو بار دیگر با لینک مستقیم و بدون سانسور, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود رمان جدید
♦ نام رمان: تو بار دیگر
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: عاشقانه و اجتماعی
♦ تعداد صفحات: 426
♦ نوع فایل: pdf
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 1.65 مگابایت
♦ نویسنده: زهرا اسدی
♦ توضیحات:
داستان در مورد اسفندیار پسر بزرگ خانوادهای است که تابستانها در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در گلابدره به ییلاق میپرداخت. دیپلم داشت و این سبب شد خان ده از او بخواهد به فرزندش سواد بیاموزد. خانهی اربابی خان در برابر عمارت با شکوه پدری اسفندیار چیزی نبود؛ اما در آن خانه دختری زندگی میکرد که عشقش با گذر زمان در تار و پود اسفندیار رسوب میکرد و آن خانه را هزار برابر بزرگتر و با ارزشتر از هرجایی میپنداشت.عشقی که ذره ذره در رگهایش نفوذ میکرد و او را از هر چه غیر معشوق بود دور میکرد.
اسفندیار پس از سالها بعد از انقلاب برای سر زدن به مزار پدربزرگ و مادربزرگش راهیِ گلابدره شده و یادآوری آن روزهای جوانی و آن طلسم سوزاننده عشق، زندگیاش را تحت الشعاع قرار میدهد.رمان تو بار دیگر رو از لاولی بوی دانلود و استفاده کنید...
قسمتی از متن رمان:
نسیم خنکی با موهای روی پیشانیام بازی میکرد. تمام قد روبهروی خانهی وسیع و زیبای آقابزرگ ایستاده بودم. پاهایم سنگین شده بود و نمیتوانستم قدم از قدم بردارم. ناگهان صدای خنده خفیف دخترکی به لاله گوشم پیچید...
نگاهم را به راست چرخاندم، کسی نبود. ناگاه صدا از گوش چپم شروع به خندیدن کرد... ده بار به این طرف و آن طرف نگاه کردم. نه! نبود... نبود... نبود...
تصویر مبهمی از چشمهایش در ذهنم بود. چشمهایم را روی هم گذاشتم... نه! حالا میتوانستم دقیق ببینمش... چشمهایش را. نگاهش را... مژههای بلند و فر خوردهاش را... نه! مبهم نیست. انگار همین الان است. همین لحظه است که رو به من گفته بود: "چرا حرف نمیزنی؟ مگه لالی؟ "
آخ تهمینه...تهمینه...
صدایی رشتهی افکارم را پاره کرد.
- سلام آقا. مال این طرفها نیستی نه؟
- سلام... چرا... چرا... حاج سیف الله... نوه حاج سیف الله هستم.
پیرمرد که به زور دستهای هیزم را پشتش نگه داشته بود، چشمهای تنگ از نور آفتابش را تنگتر کرد و به چهرهام دقیق شد. جز به جزء چهره پرچین و چروک زحمتکشش، پر از سوال و کنجکاوی بود. نگذاشتم بیشتر به خودش فشار بیاورد. سرم را بالا گرفتم و با صدایی که برای خودم هم غربیه بود، گفتم: "اسفندیارم."
پیرمرد به ناگاه تکانی خورد. دوباره هیزمها را جابهجا کرد. زیر لب استغفراللهی گفت و دور شد. با چشمهایم دنبالش کردم. تا جایی که سر پیچ آبادی از نگاهم محو شد. آنگاه به یکباره روی زمین نشستم. صدای افتادن ساک دستیام و برخورد زانوانم با سنگریزهها در گوشم پیچید. مثل شتری که پی کرده باشد. باز صدای خنده به گوشم پیچید...
سرم را بلند کردم و از لابهلای گرد و غبار اندکی که از نشستنم به پا شده بود، به خانه پدربزرگ خیره شدم. به حصار چوبی دور باغ، به علفهای بلند حیاط که نشان میداد سالهاست کسی به این حیاط بزرگ چند هزار متری رسیدگی نکرده. خانهی دو طبقه وسط این علفزارها بیشتر به خرابه شبیه بود. خبری از آن گلهای رنگارنگ و زیبا نبود. دیگر آقابزرگ نبود که روی ایوان بنشیند و به پلههای چوبی اشاره کند و همزمان که دود قلیانش را بیرون میدهد بگوید: "بیا بالا پسر. از اینجا آبادی رو نگاه کن! "
دست پیش بردم تا ساکم را بردارم. نه! نمیتوانستم بمانم. باید برمیگشتم. آمدنم از اول هم اشتباه بود. من قسم خورده بودم. نباید دیگر گلابدره را میدیدم.
ناگهان چشمم به سنجاقکی افتاد که روی حصار کنار در چوبی نشسته بود. بالهای بلند و بلوریاش زیر نور آفتاب میدرخشید. خنده خفیفی کنج لبهایم نشست.
"نه! بالهاش رو نکن! ولش کن بهادر. الان به آقا معلمت میگم بهت صفر بده تا خان چشمهات رو در بیاره!"
اولین بار بود که اسمم را از دهانش میشنیدم. آن هم نه اسمم را... گفته بود آقا معلم!
با پریدن سنجاقک، گذشته نیز از جلوی چشمهایم پرید. عرق سرد روی پیشانیام که موهایم را سنگین کرده بود، با سرآستین پاک کردم. تصمیمم را گرفتم. باید برای مزار آقابزرگ و ننه سنگ قبر میگرفتم. بلند شدم و خودم را تکاندم. ساک را برداشتم. دست پیش بردم و در کهنه چوبی را که هم طراز حصارها بود، باز کردم و بعد از سی و چند سال قدم به حیاط خانه آقابزرگ گذاشتم.
دانلود رمان تو بار دیگر | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل
دریافت
حجم: 1.66 مگابایت
بهترین رمان عاشقانه ایرانی از نظر خوانندگان,تو بار دیگر,دانلود جدیدترین رمان های 96,دانلود جدیدترین رمان های ایرانی,دانلود جدیدترین رمان های عاشقانه,دانلود جدیدترین رمان های نودهشتیا,دانلود جدیدترین رمان های پلیسی,دانلود رمان,دانلود رمان pdf,دانلود رمان اندروید,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان با لینک مستقیم,دانلود رمان با پایان خوش,دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان بدون سانسور pdf,دانلود رمان بدون سانسور برای اندروید,دانلود رمان بدون سانسور کتی,دانلود رمان تو بار دیگر,دانلود رمان تو بار دیگر با فرمت apk,دانلود رمان تو بار دیگر با فرمت epub,دانلود رمان تو بار دیگر با فرمت pdf,دانلود رمان تو بار دیگر با لینک مستقیم,دانلود رمان تو بار دیگر برای آیفون,دانلود رمان تو بار دیگر برای اندروید,دانلود رمان تو بار دیگر برای تبلت,دانلود رمان تو بار دیگر برای جاوا,دانلود رمان تو بار دیگر برای موبایل,دانلود رمان تو بار دیگر برای کامپیوتر,دانلود رمان جدید,دانلود رمان جدید 96,دانلود رمان جدید نودهشتیا,دانلود رمان خارجی صحنه دار,دانلود رمان خارجی صحنه دار pdf,دانلود رمان خارجی صحنه دار برای اندروید,دانلود رمان صحنه دار خفن,دانلود رمان صحنه دار+18,دانلود رمان صیغه ممنوعه pdf,دانلود رمان طنز,دانلود رمان طنز و کلکل,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان عاشقانه 96,دانلود رمان عاشقانه pdf,دانلود رمان عاشقانه با لینک مستقیم,دانلود رمان عاشقانه بدون سانسور,دانلود رمان عاشقانه بدون سانسور با فرمت pdf,دانلود رمان عاشقانه برای اندروید با فرمت Apk,دانلود رمان عاشقانه جدید,دانلود رمان عاشقانه جدید apk,دانلود رمان عاشقانه معشوق ممنوعه,دانلود رمان مخصوص گوشی های اندروید,دانلود رمان معشوق ممنوعه,دانلود رمان نودهشتیا,دانلود رمان های ارباب رعیتی,دانلود رمان های زهرا اسدی,دانلود رمان های عاشقانه اربابی,دانلود رمان های عاشقانه معروف,دانلود رمان های نودهشتیا,دانلود رمان های همخونه ای عاشقانه,دانلود رمان های کل کلی جدید,دانلود رمان هم آغوش pdf,دانلود رمان هم آغوش زیر دوش,دانلود رمان کلکلی,دانلود پرخواننده ترین رمان های نودهشتیا,دانلود پرطرفدارترین رمان های عاشقانه,رمان,رمان ایرانی,رمان ایرانی 98ia,رمان ایرانی pdf,رمان ایرانی عاشقانه,رمان بدون سانسور,رمان بدون سانسور معشوق ممنوعه,رمان تو بار دیگر,رمان جذاب صیغه ممنوعه,رمان جذاب صیغه ی ممنوعه,رمان عاشقانه,رمان عاشقانه بدون سانسور,رمان عاشقانه جدید,رمان نودهشتیا,رمان های صحنه دار+18,زهرا اسدی,کانال تلگرام رمان های صحنه دار