گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدکها قسمت کنم ...
تا به گوش تو برسانند ...
می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند ...
غم هایت را در گوششان زمزمه کن ...
و به باد بسپار ...
من اکنون صاحب دشتی قاصدکم ...
اما ...
مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند ؟
گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدکها قسمت کنم ...
تا به گوش تو برسانند ...
می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند ...
غم هایت را در گوششان زمزمه کن ...
و به باد بسپار ...
من اکنون صاحب دشتی قاصدکم ...
اما ...
مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند ؟