به عالیه نجیب و عزیزم!
میپرسی با کسالت و بیخوابی شب چطور به سر میبرم؟ مثل شمع: همین که صبح میرسد خاموش میشوم و با وجود این، استعداد روشن شدن دوباره در من مهیا است.
بالعکس دیشب را خوب خوابیدهام. ولی خواب را برای بیخوابی دوست میدارم. دوباره حاضرم. من هرگز این راحت را به آنچه در ظاهر ناراحتی به نظر میآید ترجیح نخواهم داد. در آن راحتی دست تو در دست من است و در این راحتی... آه! شیطان هم به شاعر دست نمیدهد، مگر این که در این تاریکی شب ، خیالات هراسناک و زمان های ممتد ناامیدی را به او تلقین کند!
بارها تلقین کرده است. تصدیق میکنم سال های مدید به اغتشاشطلبی و شرارت در بسیط زمین پرواز کردهام. مثل عقاب، بالای کوه ها متواری گشتهام. مثل دریا، عریان و منقلب بودهام. بدی طینت مخلوق، خون قلبم را روی دستم میریخت. پس با خوب به بدی و با بد به خوبی رفتار کردهام. کم کم صفات حسنه در من تبدیل یافتند: زود باوری، صفا و معصومیت بچهگی به بد گمانی، خفهگی و گناه های عجیب عوض شدند.
آه! اگر عذابهای الهی و شرارههای دوزخ دروغ نبود، خدا با شاعرش چطور معامله میکرد!
آیا نسبت به او بیشتر کینهورزی میداشت؟ آیا حرص و غضب الهی خاموش میشد یا سالهای دراز برای تسلی دادن به وجود خود، یک جسد حقیر را میسوزانید؟ حال٬ من یک بستهی اسرار مرموزم. مثل یک بنای کهنهام که دستبردههای روزگار مرا سیاه کرده است. یک دوران عجیب خیالی در من مشاهده میشود. سرم به شدت میچرخد. برای اینکه از پا نیفتم، عالیه، تو مرا مرمت کن. راست است: من از بیابان های هولناک و راه های پرخطر و از چنگال سباع گریختهام. هنوز از اثرهی آن منظره های هولناک هراسانم.
چرا؟ برای این که دختر بیوفایی را دوست میداشتم. قوه مقتدرهی او بی تو، وجه مشابهت را از جاهای خوب پیدا میکند. پس محتاجم به من دلجویی بدهی. اندام مجروح مرا دارو بگذاری و من رفته رفته به حالت اولیه بازگشت کنم. گفته بودم قلبم را به دست گرفته با ترسو لرز آن را به پیشگاه تو آوردهام.
عالیه عزیزم! آن چه نوشتهیی٬ باور میکنم. یک مکان مطمئن به قلب من خواهی داد. ولی برای نقل مکان دادن یک گل سرما زدهی وحشی٬ برای این که به مرور زمان اهلی و درست شود، فکر و ملایمت لازم است.
چقدر قشنگ است تبسم های تو!
چقدر گرم است صدای تو وقتی که میان دهانت می غلتد! کسی که به یاد تبسمها و صدا و سایر محسنات تو همیشه مفتون است.
برگرفته از: کتاب « نامه های نیما به همسرش » - انتشارات آگاه