تو مرا نادیده بگیر ...
و من ...
بدنم روز به روز کبود تر می شود ...
از بس ...
خودم را میزنم ...
به نفهمی ...
تو مرا نادیده بگیر ...
و من ...
بدنم روز به روز کبود تر می شود ...
از بس ...
خودم را میزنم ...
به نفهمی ...
اس ام اس احساسی
اس ام اس های عاشقانه جدید
اس ام اس غرور
متن غرور داشتن
پیامک احساسی
اسمس رمانتیک
در پاییز ...
حال درختی را دارم که برگ های خاطراتش زیر قدم هایتان له می شود ...
کم قدم بزن با او ...
در خیابان هایی که از آنها خاطره داریم ...
میدانم ...
دلت خاطرات جدید میخواهد ...
اما ...
متن عاشقانه
اس عاشقانه
اسمس عاشقانه جدید
حالم خوب خوب است ...
اصلا هم دلم برایت تنگ نشده ...
حتی به تو فکر هم نمی کنم ...
باران هم تو را دیگر به یادم نمی آورد ...
مثل همین حالا که می بارد ...
لابد حالا داری زیر باران قدم می زنی ...
چترت را فراموش نکن ...
کجاى دنیا ام ؟
کجاى دنیا ایستاده ام ...
که دیگر نه آفتاب گرمم میکند ...
و نه مهتاب سرد ...
کجاى دنیا نشسته ام ...
که دیگر دیوان شاملو هم آرامم نمیکند ...
نمیدانم کجا هستم ...
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد ...
من زرد می شوم ...
و تا کفش های رفتنت جفت می شود ...
غریب می مانم ...
و نیلوفرانه دوستت دارم ...
زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند. از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است، در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است.
در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد: گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید ؟
وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است ؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. بزودی برمی گردیم.
بهم گفت کمى از حال و روزت بگو ...
و من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم ...
اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چیزى رو از قلم ننداختم ...
اس ام اس Love
اس ام اس
اس ام اس
اس ام اس احساسی
چند وقتیست هر چه میگردم ...
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ...
نگاهم اما ...
گاهی حرف می زند ...
گاهی فریاد می کشد ...