دلم تنگ شده

 

دلم تنگ شده ...
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزاندمشان ...
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم ...
حتی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند ...
و خیلی دیر شناختمشان ...
برای بی خیالی و آرامشی که مدتهاست دیگر ندارمش ...
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم ...
و برای خودم که حالا دیگر خیلی عوض شده ام ...

به تلنگری فرو میریزند

 

کسانی که فقط لبخند میزنن ولی چشاشون پره غمه ...
اینها درونشون یک زلزله 10 ریشتره ...
فقط دارند مقاومت میکنند ...
اینها به تلنگری فرو میریزند ...
مبادا کاری کنید روی شما خراب شوند ...
آنوقت دیگه جمع کردنشان کار هر کس نیست ...

قشنگترین دنیا

 

سلامتی اونایی که ،
براشون مهم نیست ...
عشقشون قشنگترین موجود دنیا باشه ...
فقط می خوان کسی کنارشون باشه که ،
بشه باهاش قشنگترین ...
دنیا رو ساخت ....

تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست ؟

 

ای معنای انتظار یک لحظه بایست ...
دیوانه شدن بخاطرت کافی نیست ...
یک لحظه بایست و یک جمله بگو ...
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست ؟

عشق ناب تو

 

می دانی ...
میان دستهای کوچکت که حلقه می کنی دور تنم ،
میان گرمای تنت که تمامم در آن گم می شود ...
هیچ کس دستش به من نمی رسد ...
ممنون که هستی ...
لذت آغوش بی دغدغه و عشق ناب تو را ،
با هیچ چیز عوض نمی کنم ...

چشمان تو

 

مانده ام ...
آنان که به من می گویند ،
نوشته هایم زیباست ...
اگر چشمان تو را ببینند ،
چه خواهند گفت ...

وقتی تنهایی

 

وقتی تنهایی ،
به همه چیز و همه کس پناه می بری ،
پخش می شوی در کوچه و خیابان ،
به جاهایی می روی که نباید بروی ،
به آدم هایی سلام می کنی که نباید ...

تنها تو را باور دارد

 

آرام چشم هایت را ببند ...
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است ...
یکه نفر که از همه زیبایی های دنیا ...
تنها تو را باور دارد ...

اجازه داشتن تو را ندارم

 

بی رحمی بزرگی ست ...
که روزگار ،
اجازه دوست داشتن و خواستن کسی را به ما بدهد ...
اما اجازه داشتنش را نه ...

حجم سنگین نبودن تو

 

جهان حجم سنگینی ،
از نبودن توست ...
که دارم بی دلیل به دوش می کشم ...

عاشقانه های یواشکی

 

دستانت حکایت زندگی ست ...
حکایت لحظه های ناب بی بازگشت ...
حکایت غرق شدن در آغوشی گرم ...
حکایت عاشقانه های یواشکی ...
حکایت بوسه های بعد از ظهر تابستون ...

بازی با دل

 

بدترین کاری که ،
یه نفر می تونه با دلت بکنه ...
اینه که باعث بشه ،
دیگه ذوق نکنی از بودن هیچ کس ...

خوشبختی

 

خوشبختی ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﺳﺖ ...
ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﺳﺖ ...
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ‌ﻫﺎﺳﺖ ...
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺳﺖ ...
ﻫﻤﯿﻦ ثانیه ﻫﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﻤﺸﺎﻥ کرده ایم ...
ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺑﯿﻢ ...

آخر عشق

 

مهم نیست که ،
من اول آمدم یا تو ...
مهم اینه که جفتمون ،
بمونیم تا آخرش ...

یادت می یاد

 

یادت می یاد چی شد که من یکدفعه عاشقت شدم ...
بدون اینکه بذاری سوار قایقت شدم ...
یادت می یاد نگات پر از شکایت و فاصله بود ...
اما بجاش نگاه من صبور و پر حوصله بود ...
یادت می یاد وقتی که من گفتم چقدر دوستت دارم ...
گفتی ببین من فرصت این قصه ها را ندارم ...

ادامه مطلب